حرفهای درگوشی و خصوصی با شما که طالب تغییر سرنوشت خودت شده ای و به همین علت دست تقدیر و کائنات شما را به اینجا آورده است!
امیدوارم مطالبی که الان می خوانید خيلي كاربردي و کارآمد و راهگشا باشند برایتان.
لطفاً با دقت و تامل و تدبر بیشتر پی گیری و مطالعه بفرمایید.
ریشه مواهب ?
ریشه بحث های مواهب کجاست؟
موضوعی که فرا منطقه ای و جهانی است!ب
بسیاری از دانشمندان دینی به دنبال این موضوع هستند.
همه سعی می کنند درباره ی این موضوع قلم بزنند و سعی دارند که حرف های خاص و تازه تری بزنند.
از جمله ی این نویسندگان پائولو كوئليو است و بسیاری مانند آن…
زبان کتاب های آن ها معمولا رمان است!
رمان چیست؟!
قصه های خود ساخته اي که حقیقت ندارند!
موضوع همه ي اين كتاب ها همین موضوعی است که ما بخشی از آن را برایتان بصورت خلاصه به رشته تقریر درآورده ایم.
حال چرا همه روی این موضوع کار می کنند؟
این موضوع چیست؟
در یک کلمه این موضوع ((دعا و نیایش)) میباشد!
بله [ دعا و نیایش ]!
آن ها از بیان این موضوع مقاصدی دارند!
آنها قصد دارند مردمان را اغفال و بگویند:
تمام مسئله ی دین، دعاست و نیازی به خم و راست شدن مسلمانان نیست… ! و این همه عبادتهای مختلف و نماز لازم نیست… !
استادم میگفت: از سال 72 به بعد دراین زمینه تحقیقات بسیاری نموده ام و تا سال 74 برنامه داشتم که صبح های پنج شنبه قبل از نماز صبح یا بعد از آن به زیارت حرم عبدالعظیم حسنی(ع) بروم.
یک روز صبح که می خواستم به حرم بروم حس کردم که بایدباخودم قلم و کاغذ ببرم،
وقتی وارد حرم شدم فهمیدم که باید در حرم شروع به نوشتن کنم،
حسی به من می گفت که گوشه ای بنشین و شروع به نوشتن کن!
وقتی شروع به نوشتن کردم، متوجه شدم که مطالب زیبایی نوشته می شود و جالب بود که به سهولت و آسانی می نوشتم!
ناگهان متوجه شدم که مجلدی شد حدود70 صحفه ای!
در شرح (( دعا و نیایش ))
تمام موضوعش در این یک جمله خلاصه شد!
⛔(( حاجت نخواهید، دعا کنید ))⛔
توجه داشته باشید که فرق است بین دعا کردن و حاجت خواستن… !
موضوع تمام کتابهای خارجی که دل و عقل و هوشتان رابرده هم همین است!
آن ها هدفمند پیش می روند،
طوری مطالب را بیان می کنند و می پیچانند که شخص هم متوجه موضوع نمی شود!
جوان مؤمن و نماز خوان بعد از خواندن این چنین رمان هایی کم کم با نماز خواندن مشکل پیدا می کند و نسبت به نماز خواندن بی رغبت می شود متاسفانه…!
لطفا، شما برای خنثی کردن آنها حرکت کنید…
ما در شهرهای مختلف نیاز به جوانانی داریم که پاک و مخلص باشند و حاضر باشند برای دینشان خرج کنند، الان دین طوری شده است که شما تا تلویزیون را روشن می کنید هر شبکه ای که می بینید درباره ی مسائل دینی صحبت می كند، این امر زدگی به وجود می آورد.
البته الان از سابق بهتر شده است، علاوه بر آن در مقاطع تحصیلی کتاب عربی درست می کنند که این زبان اسلام است.
خود این زدگی مضاعف ایجاد می کند و علاوه بر این ها، کتاب تعلیمات دینی می گذارند و می گویند این کتاب نمره دارد!
این اوج زدگی را بوجود می آورد!
ما می توانیم دین را از طریق کتاب جغرافیا به دانش آموزان بفهمانیم طوری که حتی خودشان هم متوجه نشوند!
بخش عظیمی از مسائل نماز را می توانیم در کتاب جغرافیا تدریس کنیم بدون این که دانش آموزان متوجه بشوندو حتی لذت ببرند !
سؤال هایی که مربوط به مسائل دینی ماست و در تاریخ گنجانده شده است بسیار فراوان است!
چرا بزرگترین فیزیکدانان جهان گرایش الهی فراوانی دارند؟!
بزرگترین شیمیدان های جهان مسلمانان و متدین ها بودند
و بزرگترین و بهترین ریاضیدان ها مسلمانان بودند،
آیا معرفی کردن از این طریق بهتر است یا از طریق این که کتابی به نام دینی قرار دهیم و بخواهیم از طریق فلسفه دین را ثابت کنیم، آن وقت کتاب دینی تبدیل به یک معزل می شود که باید حفظ شود و به هیچ دردی نمی خورد!
متأسفانه در پایان سال تحصیلی بیشترین کتابی که در سطل های آشغال پیدا می شود کتاب های قرآن و دینی مدرسه است…!
من با تک تک نویسنده های کتاب دینی مدرسه صحبت کردم و با تمام مشکلات به نحوی توانستم با هر کدام از آنها صحبت کنم.
به فضل خدا از آن موقع(از سال 1374) شروع به اصلاح کرده اند و این روند را هنوز ادامه می دهند، منتهی متاسفانه بسیار با سرعت پایینی پیش می رود که البته با بی دینی برخی مسئولین و افراد بظاهر دیندار بی دین از سال 95 به بعد که با سند 2030 رشته های بافته شده را در این چندساله پنبه کردند… !
علیحال این را عرض کنم :
فرق بین حاجت و دعا در ٢چیز است?
1.در دعا کردن، دستور دادن نیست ! اما در حاجت خواستن دستور دادن وجود دارد.
2.در دعا کردن، خواهش کردن نیست! اما در حاجت خواستن خواهش کردن وجود دارد!
به طور مثال: یک نوع دعا کردن، شیو ه ی تصویرسازی است که غربیها اینقدرآنرا دربوق و کرنا کرده اند !
زمانی که شما تصویر می سازید، نه دستور می دهید و نه خواهش می کنید!
به طور مثال: دعای کرداری یا عملی که در بحث خلاء و رهایی نمونه ای از آن گفته شده است، همین بحث ها را نویسنده های خارجی به شکل های دیگری بیان می کنند و به صورت رمان بحث را طوری دیگر معرفی می کنند که اهداف خود را تجلی بدهند.
کتاب های ٢٠٠صفحه ای می نویسند که کل کتاب شرح و تفصیل یک جمله است .
در حالی که ما در همین مقاله کوتاه کل آنرا بیان میکنیم.
پائولو درباره ی یک جمله، کتابی صد صفحه ای نوشته است.
این جمله محور کتاب پائولو قرار گرفته است.
پیش از این که اسلام به دنیا بیاید آن ها (مخالفین اسلام) مشغول فعالیت بودند، که وقتی اسلام آمد چگونه باید با آن مقابله کنند؟!
آنها 600 سال قبل از ما شروع کردند!
انگلیس 200سال پیش راجع به مسئله ی وحدانیت کار کرده است.
کسی که می خواهد توحید را بشناسد باید شرک را بشناسد، گرفتار شرک نشود تا مسئله ی توحیدش درست شود.
شخصی به نام ابن طیب در انگلیس کارکرده است به عنوان شخصیتی که ضد شرک است!
ابن طیب آمده است و موضوع شرک را عوض کرده است و به جای اینکه موضوع شرک را دوگانه پرستی هایی که مردم راجع به دنیا دارند قرار بدهد به طور مثال گفته است که: اگر قبری را یک ذره بلند بسازند شرک است!
آن ها فهمیده اند که اسلام از طریق زیارت موفق می شود و به همین خاطر است كه اینقدر به زیارت و آداب الزیارت و معرفت نسبت به مقام زیارت شونده حساس اند و آل سعود، داعش، تکفیری ، وهابیون و برخی صاحب نفوذان داخلی و… را بر علیه اش تجهیز میکنند!
اگر برای دینتان خرج کنید می توانید از آن دفاع کنید
زیرا مطمئنا کسی که برای دین خود خرج می کند به آن اهمیت می دهد و مطالب دینی خود را فرا می گیرد!
دین وظیفه ي دولت نیست، وظیفه ی ملت است!
دولت وظیفه دارد که در مسیر دین حرکت کند چنان که ملت موظفند در مسیر دین حرکت کنند،
اما نگهداری دین به عهده ی خود ملت است!
در ایام اعیاد و… مردم باید خودشان خیابان ها راتزیین کنند و پرچم بزنند!
این وظیفه ملت است! وظیفه دولت نیست!
درسهای مواهب شیو ه های مختلف دعاست!
جالب است بدانید که ما در برخورد با اطفال هم دعا می کنیم!
چرا تربیت مخدوش شده است؟
چون محور تربیت حاجت شده است در حالی که باید محور تربیت دعا باشد!
هدف خیلی بزرگ است:
در درجه ي اول دفاع از اسلام و در درجه ی دوم دفاع از کشور،
یک شرط برای کسانی که می خواهند بحث های مواهب را پیگیری کنند وجود دارد و آن این است که شخص ضد مصالح کشور نباشد،
اما اگر دینش ضعیف باشد اشکال ندارد تنها شرط بحث های مواهب همین است.
ما به دنبال جوان هایی هستیم که پاسدار واقعی دستآوردهای کشور هستند،
سربازان گمنام امام زمان(عج) هستند و دلشان برای دین و مذهب و کشور و رهبرشان می تپد،
هر مسلمانی باید چنین وضعیتی داشته باشد، چه بسیجی باشد چه دانشجو چه روحانی باشد چه مربی فوتبال، چه سخنران انگیزشی و…
تمام مسلمانان باید برای انقلاب و اسلام دل بسوزانند.
دین نباید جبری باشد که به صورت کتاب در مدرسه درآید.
باید امتحان داد و باید نمره آورد!
در عین حال که می خواستیم قرآن و دین را در متن قرار بدهیم آن را بازیچه کردیم!
راه در متن قرار دادن قرآن را اشتباه رفتیم،
آخرحرف ما این است که چگونه دعا کنیم؟
مواهب شیو ه ای از دعاست!
سوره ي مباركه فرقان(77):
قُل ما یَعبَؤُا بِکُم رَبّی لَولا دُعاؤُکُم:
خداوند به شما چه کارداشت اگر دعای خودتان نبود .
اگر دعا ی خودت نبود خداوند به تو چه کار داشت که تو را فقیر و بدبخت کند!
اگر دعای خودت نبود خدا به تو چه کار داشت که تو را مریض کند!
سوره ي مباركه الاسراء(11):
وَ یَدعُ الاِنسانُ بِالشَّرِّ دُعاءَهُ بِالخَیرِ:
دعا می کند و به خیر می اندیشد در حالی که شر را طلب می کند.
دوست دارید دعا کردن را از چه کسی یاد بگیرید؟
از پائلو؟!
چرا!
خودمان که داریم بهتر و قویترش را اما باید همت داشت!
عده ای در دوران انقلاب از جان مایه گذاشتند
شما می توانید از مالتان مایه بگذارید،
مطمئن باشید هرچه با اخلاص برای دینتان مایه بگذارید هدر نمی رود، صرف نظر از اینکه بهتر از آن چه که از دست می دهید به دست می آورید!
اندکی با تو بگفتم غم دل ترسیدم!
که دل آزرده شوی ور نه سخن بسیار است!
انسان در زندگي به دنبال وضعيت مطلوب است و هميشه آن را آرزو مي كند، در درون خود مي پروراند اما از آن جايي كه راه صحيح دعا كردن را نمي داند نمي تواند به آنچه که مي خواهد برسد و معمولا آنچه را كه مي خواهد نمي شود.
بنابر آيه شريفه ٧٧سوره مباركه فرقان هرآنچه كه انسان در زندگي خود به آن مي رسد نتيجه دعاي خود اوست…!
چرا كه خداوند براي هر كس همانگونه كه او بخواهد خدايي مي كند.
فيض خداوند بي پايان و بي منت است و بدي در او راه
ندارد، پس آنچه را به عنوان بد ميشناسيم ازقبيل: فقر، “بیماری، گرفتاری، پیچیدگی و مرض و… را خداوند نمي دهد بلكه خود انسان است كه با دعاهاي خود ناخواسته آنها را سر راه خود قرار مي دهد.
حال كه اهميت و نقش دعا و نيايش را درزندگي فهمیدیم، بایستی چگونه دعا كردن را بياموزيم.
چگونه مي شود با دعا كردن زندگي خود را تغيير داد؟!
آنچه انسان در درون خود مي پروراند و يا با گفتار و كردار خود آن را براي خود تنظيم مي كند، دعاي مستجاب انسان است.
ضمير ناخودآگاه انسان كه 98% ضمير انسان را تشكيل داده است، زندگي انسان را مي سازد و برابر آنچه انسان به او بدهد مانند يك ماشين عمل كرده و زندگي انسان را مي سازد و جالب است که اكثر انسان ها اين 98% را فداي 2% ضمير خودآگاه خود مي كنند و فكر مي كنند خداوند به او بدبختي و بيچارگي داده است!
انسان با افكار، گفتار و کردار خود، ضمير ناخودآگاه خود را آماده به كار نموده و براي زندگي خود دعا مي كند.
حال اگر انسان بتواند اين افكار و گفتار و كردار خود را با هدف خود هماهنگ كند مي تواند براي زندگي خود دعای مستجاب كند و آينده خود را به بهترین شکل ممکن بسازد.
پس بایستی درست انديشيدن، درست حرف زدن و درست عمل كردن را بياموزيم و نهايتاً بايد( طبق آیه شریف قران کریم که خداوند سرنوشت هیچ قومی را عوض نمیکند، مگر اینکه خودشان بخواهند) خود را عوض كنيم تا زندگيمان عوض شود.
هیچ انسانی نمی تواند دعا نکند، اصلا امکان ندارد که انسانی بتواند دعا نکند.
چرا؟!!!
زیرا حیات انسان و زندگی انسان بسته به دعای اوست.
اما مسئله این است که تا انسان دعا را بشناسد زمان می برد.
مشکل انسان این است که نمی داند دعا چیست؟
اگر بداند که چه چیزهایی دعاست آنگاه با پدیده هایی که در سر راه او هستند بر خورد بهتری می کند.
سوره ي مباركه النساء(79):
((ما اَصَابَکَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ وَ ما اَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَفسِکَ)):
هرچه از خیر است از جانب خداست (هر چه از حسنات است از جانب خداست) و هر چه بدبختی و بیچارگی است از خود انسان است.
ما در این بحث می خواهیم این موضوع را روشن کنیم که چرا هر چه بدبختی است از خود انسان است و چگونه است که حتی بیماری را به خود دعوت میکند!
فرد می گوید: خدایا من چه زمانی از تو فقر و بیچارگی و دردو بیماری را خواستم؟!!!!
من چه زمانی این ها را از تو خواستم؟!
به او می گویند:
تو خواستی ولی نفهمیدی!
تو دعا کردی اما ندانستی آنچه می كني، دعاست!
و ما هر چه خودت خواستی همان را به تو دادیم!
ما بر اثر خواهش خودت آنچه را که خواستی به تو دادیم.
ای انسان، اگر به مشکلی بر خورد کردی خودت به آن رسیدی، و خودت از خدا خواستی.
در روز قیامت، انسانی که در دنیا گرفتار بوده از خدا سؤال می کند:
▫خدایا چرا من را گرفتار خلق کردی؟
▫چرا من را فقیر آفریدی؟
▫چرا من را در زندگی دنیا بدبخت قرار دادی؟
▫چرا مرا بیمار کردی؟!
به او خطاب می رسد:
((ما اَصَابَکَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ وَ ما اَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَفسِکَ)):
هر چه بیچارگی بود از خودت بود، ما غیر از خیر و خوبی برای تو چیزی نخواستیم، اگر در زندگی دنیا بیچاره بودی به خاطر دعای خودت بود!
انسان می گوید: خدایا من چه زمانی از تو خواستم که فقیر باشم!؟
آنگاه از جانب باری تعالی دستور می رسد که در یوم النشر و یوم الحشرکه هر کدام از این روزها ۵٠هزارسال طول می کشد بازش کنند.
یک انسان است و یک روز!
این انسان را در یک روز که آن روز ۵٠هزار سال از سالهای این دنیا طول می کشد بازش می کنند؛
یعنی هر لحظه اش و هر ثانیه اش را بر هزار تقسیم می کنند.
ثانیه اش و هزارم ثانیه اش را می سنجند!
شاید بیش تر…،
آن قدر این انسان را باز می کنند که هزارم ثانیه اش را بشناسد.
مثل بازبینی فیلم فوتبال که برای تشخیص یک صحنه، فیلم را بر می گردانند و کند می کنند و در حرکت آهسته نشان می دهند و بررسی می کنند.
در آنجا هم حرکت زندگی ما را کند می کنند،
چقدر کند؟
هر 24ساعت ما را تبديل به ۵٠هزار سال می كنند.!
کُند، کُند!
با دقت تمام، لحظه به لحظه، لحظه به هزار قسمت، لحظه به میلیون قسمت را نشان می دهند و می گویند:
چه کسی باعث شد تا فقیر شوی؟!
در آنجا انسان خود را می بیند با کارهایی که کرده است و آن ها دعا بوده و فقری كه با آن دست و پنجه نرم كرده و آنجا اقرار می كند و می گوید:
خدایا مرا ببخش، من خودم خواستم فقیر باشم…!
((قُل ما یَعبَؤُا بِکُم رَبّی لَولَا دُعَاؤُکُم)):
اگر خواسته های خودتان نبود و بیچارگی را از خدا نمی خواستید خدا به شما چه كار داشت، خودتان خواستید!
▫حال این انسان باید دعا را بشناسد!
☑ازضروری ترین بحث های امروزه این است كه بر روی این مسئله صحبت شود که دعایی كه مستجاب می شود چه دعایی است!
تا همه بدانند که چطوری دعا كنند كه آینده شان، آینده ي خوبی باشد و قیامت هم خداوند آن ها را محکوم نکند!
که به دست خودشان زندگی شان را خراب كرده باشند!
خداوند تبارك و تعالی همه مكنت های زمین را خلق كرده است برای اینكه به بندگان خودش برساند و بندگان خدا بر روی زمین به مكنت خدا دسترسی پیدا كنند.
خداوند می خواهد همه چیز را كه آفریده در اختیار بندگانش باشد.
سوره ي مباركه لقمان(20):
((سَخَّرَ لَكُم ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الاَرضِ وَ اَسبَقَ عَلَیكُم نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً)):
خداوند تمام نعمت های ظاهر و باطنش را در اختیار بندگانش قرار داده است.
▫پس چرا بشر فقیر باشد؟
▫چرا بشر نتواند زندگی خوبی داشته باشد؟
همه به این خاطر است كه بشر نمی داند دعا چیست!
اگر دعا را بشناسد از این مشكلات آزاد می شود.
سوره ي مباركه فصلت(49):
((لّا یَسئَمُ الاِنسانُ مِن دُعاءِ الخَیرِ)):
انسان نمی تواند دعا نكند.
با دعای خودش، خودش را بیچاره می كند!
▫اگر بیمار است با دعا ی خودش بیمار است! (افکار و اندیشه )
▫ اگر قرض دار است با دعای خودش قرض دار است!
▫اگر گرفتار است با دعای خودش گرفتار است!
▫اگر فقیر است با دعای خودش فقیر است!
▫بعضی از مشکلات و بیچارگی ها با دعای خودش است!
▫بعضی از پیچیدگی ها با دعای خودش است!
▫هر انسانی با دعای خودش به آنجایی که هست رسیده است!
▫خود انسان خواسته است، ولی نمی داند که کارهایی که کرده است دعا بوده!.
▫نمی داند چه دعای مستجابی را انجام داده و به این وضع افتاده است!
بعضی از دعاها عملی هستند!؟
تا می گویند دعا و نیایش ذهن ها می رود سمت دعاهای كمیل، ندبه، سمات و … یا ذهن می رود به سمت دعاهایی كه مادرها در حق فرزندانشان انجام می دهند، توجه داشته باشید که ما این ها را دعا می دانیم متأسفانه!
این مسئله خیلی ضروری است چون همه ی بیچارگی ها در همین است.
اگر انسان دعا كردن را بلد باشد از همه ی این گرفتاری ها نجات پیدا می كند.
چگونه انسان دعا می كند؟
دعاهای مستجاب او چه چیزهایی هستند كه خودش را به وسیله ی آن ها بیچاره كرده است!
دعا چیست؟!
چگونه دعا كنیم؟
چه دعاهایی ما را بیچاره كرده است؟
☑كسی كه وضعش خوب بوده چه دعایی كرده است كه این قدر اوضاعش مساعد است؟
دعا: ((رسیدن به آنچه انسان در درون خود تولید می كند و می پروراند میباشد ))
حال این انسان در درون خود چه چیزی را پرورانده است؟
و چه چیزی را در درون خود تولید می كند كه آن ها دعاست و مستجاب شده است؟
آن چیزهایی كه ما در درون خود می پرورانیم و تولید می كنیم آن ها در زندگی دنیای ما جلوه هایی دارد.
آن جلوه های دنیاییشان را باید بشناسیم تا از طریق آن ها بتوانیم پرورش یافته های درونمان را بیابیم و آن ها را كه دعا هستند بشناسیم و از این به بعد سعی كنیم طوری دعا كنیم كه به سودمان باشد تا زندگی دنیاییمان به بهترین نحو اداره شود و قیامت هم سرافكنده نباشیم.
انسان در درون خود چیزهایی را می پروراند و تولیداتی در درون دارد كه وقتی آن ها جلوه می كنند می شوند دعا.
رسیدن انسان به آن جلوه ها؛ یعنی دعا…
گاهی آن چیزهایی را كه در درون خود می پروراند به صورت تكیه كلام ظاهر می شود.
☑جلوه ی گفتار:
آنچه که در زبان انسان تكیه می كند به عنوان تكیه كلام و آن ها را قبلا با فكرش تنظیم نكرده است، آن ها را با فوریت دریافت می كند و دعای مستجاب می شود.
مثل اینكه به هر بی سرو پایی كه می رسد، احوال پرسی می كند و می گوید:
فدات بشم،
یا تكیه كلامش این است كه قربان شما…!
این نوع احوال پرسی برای هر كسی خودش یك دعای مستجاب است كه در درون انسان پرورش یافته است و از زبان او جلوه می كند.
این خودش دعاست!
كسانی كه بیشتر این كلمات را به كار می برند بیش ترین صانحه ها را در زندگی دارند!
بیشتر بیماری های صعب العلاج برای این هاست[[ در بخش درمان بیماری ها و درمانشان باافکار و اندیشه را در سایت Drmahdikhanloo.com مطالعه کنید ]].
درون خودشان فدا شدن را برای هر كسی خواستند و مدام به زبان آوردند، بدون اینكه روی آن فكر كنند كه این چه هست.
آنچه انسان فكر كند، آن را با ذهنش می سازد!
مثل اینكه می گوید:
خدایا چنین كن و چنان كن.
چون با ذهن خودش این را می سازد زود مستجاب نمی شود.
اما آنچه كه از دلش در می آید مستجاب می شود.
آنچه به دل نزدیك تر باشد به استجابت نزدیك تر است!
آن چه با فكر است از استجابت دورتر است!
زمانی که مطلب با ذهن ساخته شود ذهنی است، اما آنچه از دل آمده باشد، آن مستجاب می شود.
می گوید: من این را نخواستم.
بله نخواستی اما از قلب گفتی!
با ذهنت آن را نمی خواستی ولی با قلبت آن را می خواستی، در درون خودت آن را پرورش دادی و اینگونه بیرون آمده است!
انسان آنچه را در درون پرورش دهد همان را جذب می كند.
آنچه را در عالم قلب و روحش پرورش دهد همان را جذب می كند، نه آن چیزی را كه با ذهنش می سازد.
به طور مثال: در یك جمع می نشینیم و در مورد پلیس صحبت می كنیم كه موتورها را می گرفتند و… تا اینكه یک نفر می گوید: سردر این اداره ي پلیس را باید عوض كرد، این تابلو راهنمایی و رانندگیر ا باید بردارند و به جای آن بنویسند: اداره جریمه رانندگی! این ها كه غیر از جریمه کردن كار دیگری ندارند.
این چیزی است كه انسان در درون خودش پرورش داده است، او در درون خودش پرورش داده است كه اداره ی جریمه ی رانندگی است…، حال نتیجه اش چه می شود؟!
نتیجه اش به طور طبیعی این می شود كه بالاخره یک پلیس پیدا می شود كه او را جریمه كند.
⛔چرا؟
به خاطر اینكه او در درون خود این مسئله را پرورش داده است كه پلیس ها برای جریمه کردن هستند.
خداوند هم اثباب كار را به وسیله ي ملائكه فراهم كرده است كه او در شرایطی قرار بگیرد که پلیس جریمه اش كند، مثلا: به خاطر نداشتن كلاه ایمنی یا نبستن کمربند در ماشین و یا…
او در درون خود پرورش داده است كه هر جا پلیس باشد برای او مشکل به وجود می آورد.
اما اگر شما در درون خودتان بپرورانید كه پلیس برای حفظ امنیت جامعه است و اگر كسی را جریمه می كند به خاطر این است كه خطایی كرده است.
حتی اگر اشتباه كرده باشید و كمر بند ایمنی را نبسته باشید با پلیسی برخورد می کنید كه عفو و بخشش آن خیلی زیاد است و شما را می بخشد.(امتحان کنید، دکترحسین مهدیخانلو)
در درون شما چیست؟!
شما وارد یك شهر می شوید و شنیده اید كه این شهر امنیت ندارد!
زمانی که وارد این شهر می شوید اگر با خود بگویید که مردم این شهر كه همه دزدند، جوان ها هم همه معتادند!
حتی اگر قفل ماشینتان را محكم ببندید و كیفتان را هم محكم بگیرید بالاخره از شما می دزدند!
اگر نتوانند همه ی آنچه كه دارید را ببرند بلاخره قسمتی از آن را می دزند.
به ما دستور دادند كه وقتی وارد جایی می شوید، این آیه ی شریفه را بخوانید:
سوره ي مباركه الاسراء(80): (( وَ قُل رَّبِّ اَدخِلنی مُدخَلَ صِدقٍ وَ اَخرِجنی مُخرَجَ صِدقٍ وَ اجعَل لِّي مِن لَّدُنکَ سُلطناً نَّصِیراً ))
وارد شهری می شوید كه آوازه اش همه جا را گرفته است و می گویند كه اوضاعش از لحاظ امنیتی خیلی خراب است ولی شما با صدق وارد می شوید و از خدا می خواهید که شما را با صدق نگه دارد.
می گویید:
من كه خود اهل این مسائل نیستم و كسی هم به من كار ندارد، اگر کسانی هم باشند به اهل خودشان می پردازند.
اگر این اندیشه و فكر باشد وارد شهر که بشوید در كمال امنیت و به سلامت می روید و بر می گردید.
دقت و توجه کنید که چه چیزی را در درون خود می پرورانید؟!
اگر نسبت به همسایگان بدبین باشید، قفل را محكم ببندید به خاطر اینكه همسایگان ممكن است كسانی باشند که…،
ولی در حقیقت ما خودمان جذب می کنیم، و خود این كار دعاست!
▫وقتی فكر خراب باشد! خراب ها را جذب می كند.
می خواهید به یك مكان اداری بروید:
آموزش و پرورش، بانك، مخابرات و … اگر نظر شما این باشد كه این ها وضعشان خراب است، بالاخره ممكن است كه در بین آن ها یك یا دو نفر نیرویی آن چنانی كه شما تقاضا كردید وجود داشته باشد، خدا آن ها را سر راهتان قرار می دهد كه مانع انجام كارتان شوند.
شما خودتان این را خواستید!
این دعاست!
اما اگر بینش خود را عوض كنید، به طوری كه همه خوب هستند، همه برای خدمت كردن آمدند، هیچ كس نیست كه قصد خدمت نداشته باشد و در اداره استخدام شده باشد.
آن هایی هم كه استخدام می كنند همه دنبال انسان هایی خدوم می گردند، الحمدالله كارها به مراد من می گذرد!
وقتی وارد اداره شوید همه به استقبال شما می آیند، همه ی ما حداقل با بانک سروکارداریم.
اگر نظرمان این باشد كه باید خیلی مواظب باشیم، این آدم ها این طوری و آن طوری هستند، بالاخره یك نفر پیدا می شود كه آن كلاهی كه ما از خدا خواستیم را سرمان بگذارد.
ما در درون خود دزد پرورش دادیم، با ذهن نمی خواستیم اما با قلب خود جذب کردیم…!
آنچه را در قلب خواستید خداوند آن را به شما می دهد نه آنچه با زبان و با ذهن درست كردید.
سوره ی مباركه ق(18):
((مَا یَلفِظُ مِن قَولٍ اِلَّا لَدَیهِ رَقیبٌ عَتیدٌ)):
هیچ گفتاری نیست كه از كسی سر نزند مگر اینكه دو ملك آن گفتار را بر می دارند،
اگر منفی گفته باشد این انسان را در سرزمین منفی ها پیاده می كنند!
و اگر مثبت گفته باشد او را به سرزمین مثبت ها پیاده می كنند… !
در قدیم، در تفسیر و تحلیل ها این طور می گفتند كه:
ملكی كه بر شانه ي راست است خوبی ها را می نویسد و آنكه بر شانه ي چپ است بدی ها را می نویسد.
حال این طور تفسیر می كنند:
دو ملك همراه توست، یكی مثبت ها را می گیرد و تو را به آنجا(سرزمین مثبت ها) می برد!
و یكی منفی ها را می گیرد و تو را می برد به آنجا(سرزمین منفی ها) می برد و خودت خواستی!
سوره ی مباركه نور آيه(14 و 15 و 16):
شما فكر می كنید آنچه كه از ذهنتان بیرون می آید ما آن را حساب نمی كنیم!
همه ی آنچه که در نظر شما كوچك است در نظر خداوند بسیار بزرگ و با عظمت است.
شما فكر می كنید این حرف ها هیچ تأثیری ندارد در نزد خدا، در حالی که این ها خیلی مهم است! و شما فكر كردید كه مهم نیست.
آن چنان اهمیت دارد كه خدا انسان ها را به همان جا می برد و در همان سرزمین پیاده می كند، همان جایی كه خودتان خواسته اید!
هنگامی كه شما صحبت می كنید فكر می كنید این كلامی كه از شما صادر شده است خداوند به آن كاری ندارد.
آن کلام نزد خداوند بسیار مهم است، آن دعاست و مستجاب می شود.
☑در جلوه گفتار آنچه را در درون می پرورانید همان را جذب می كنید!
به طور مثال شخصی می گوید:
آقا مملكت را خراب كرده اند، نتیجه این می شود که به تمامی خرابی های مملكت برخورد می كنید!
اگر دیدگاه این باشد كه مملكت را خراب كرده اند و به امور مردم رسیدگی نمی كنند، همان جذب خواهد شد.
اما اگر دیدگاه این باشد كه مملكت ماشاءالله آباد است، فضل خدا شامل حال ماست، دست حضرت ولی عصر(عج) بالای سر ماست در نتیجه همه خوبی ها جذب می شود.
با زبان خود چه كار می كنید؟!
حرف منفی انسان را بیچاره می كند!
كلام منفی را از زبانتان بردارید (به طور مطلق).
ندارم! نیست ! از كجا بیاورم ! زندگی خرج داردو… را كنار بگذارید!
اصلا مسلمان نباید در زبانش منفی به كار ببرد!
باید همیشه مثبت حرف بزند!
مخصوصا در مورد مملکتمان ، بالاخره ضعف ها و کاستیهایی وجود دارد اما با گله و شکایت پشت سر این و آن اصلاح نمی شود!
ما خودمان باید بخواهیم (درهمین چند وقت اخیر دیدیم که خودمان می خواهیم اصلاح نشود و در مقابل داشتن 1 خودرو سرنوشتی که می توانست بهتر رقم بخورد را ازبین بردیم فقط با خود خواهیمان و وسوسه خرید را تاب نیاوردیم! پس به این و آن گیرندهیم) ما همه مسلمان هستیم، و بزرگترین وبهترین چیز را كه غرب شرق از آن محرومند را داریم (امنیت)وهنوزدر حكومت بسیار افرادخدوم وسالم وجود دارند و در راس آن رهبری که بیشتر مسئولین و دنیا از وی حساب می برنداین مایه سرافرازی است!
اگر ٨٠میلیون جمعیت ٨٠سال با هم سجده شكر كنیم، شكر همین نعمت خدا را نمی توانیم به جا بیاوریم!
آن وقت شخص در مورد انقلاب اسلامی هر چه به ذهنش می رسد می گوید، بعد همه را هم دزد می داند و وقتی وارد اداره ای می شود جیبش را محكم می گیرد كه كسی پول هایش را ندزدند!
بالاخره هر جایی خوب و بد هست در صف نماز جماعت، صف نانوایی، مدرسه، دانشگاه و… همه جا خوب و بد دارد.
مهم این است كه تو كدام را جذب كنی!
آنچه را در درون خودت می پرورانی!
اگر شخصی همه را بد بداند، صبح كه از خانه بیرون برود همه ی بدی ها را جذب می كند و در روز قیامت هم می گوید كه خدایا این آدم های بد چرا سر من را كلاه گذاشتند؟!
خداوند می گوید بازش كنید که ببیند چه خواسته است!
بازش می كنند و می بیند كه به طور عملی دعا کرده است!
آن وقت خداوند می گوید مگر ما نگفتیم:
كه ما همیشه در كمین تو نشسته بودیم و توجه می كردیم به این كه تو چه می خواهی، همان را كه تو می خواستی برایت درست كردیم.
آن چه در درون خودت پرورش دادی همان را درست كردیم.
در درون خودش پرورش می دهد با زبان خود بروز می دهد.
جلوه ی گفتار از جلوه هایی است كه به سرعت مستجاب می شود.
شخص می گوید:
خدایا من که نیامدم فكر كنم و این ها را از تو بخواهم؟
خدا هم می گوید:
((ما اَصَابَکَ مِن حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ وَ ما اَصَابَکَ مِن سَیِّئَةٍ فَمِن نَفسِکَ))
ما كه به فكرت ندادیم بلكه به دلت دادیم، تو در دلت و در درون خودت پرورش دادی ما هم همان را به تو دادیم.
فقر، بیچارگی، بدبختی، بیماری های صعب العلاج همه چیزهایی هستند كه عمدتا به وسیله زبان خود ما تولید می شوند!
انسان باید در گفتارش بسیار دقت كند، مطالب راجع به گفتار فراوان است.
از مهم ترین وظایف هر انسان است كه فكر كند كه چگونه حرف بزند؟
چگونه احوال پرسی كند؟
چگونه مطالبش را بیان كند كه منفی نباشد!
شخصی بسیار مثبت گرا بود و چای می فروخت، هر كسی كه به او می گفت چای دارید؟
می گفت: هست.
یك روز دوستانش خواستند او را اذیت كنند، به جای چای در فلاسكش آب ریختند!
یك نفر پرسید: چای هست؟
گفت: بله هست.
وقتی می خواست چای بریزد دید كه به جای چای داخل فلاسک آب است.
نگفت: شرمنده! ببخشید! چای ندارم!
یا دوستش را محكوم كند!
بلکه گفت:
همه چیز آب می شود، چای هم آب می شود، از اول هم آب بوده است!
نیست و ندارم و نشد و كلمات منفی را به كار نبرد.
?شخصی به مغازه رفت و گفت: آقا ماست دارید؟
مغازه دار گفت: پنیر هست!
شخص گفت: نه آقا ماست دارید؟
مغازه دار گفت: از لبنیات كره هم هست!
شخص فهمید كه ماست ندارند.
این می شود مثبت!
نگفت: نداریم! نیست ! تمام کردیم ! كلمات منفی را به كار نبرد!
?اگر به دو نفر یکی مثبت گرا و دیگری منفی گرا یک لیوان آب نصفه را نشان بدهید.
منفی گرا می گوید: سر خالی است.
اما فرد مثبت گرا می گوید: تا این جا پر است.
خالی منفی و پر مثبت است?!
آدم های منفی هرچه را كه ببینند به منفی تفسیر می كنند، هرچه هم به این انسان ها بدهند قانع نیستند.
انسانی كه همیشه منفی گرا است، زندگیش همیشه با شكست رو بروست.
انسان های مثبت گرا کاملا برعکس انسان های منفی گرا هستند.
یكی از وظایف ما این است كه تمرین كنیم كه كلاممان را مثبت كنیم.
در مورد هر مسئله ای بگویید ان شاالله خیر است.
جلوه ی نوشتار:
جلوه ی دیگر جلوه ی نوشتار است كه از بحث گفتار نشأت می گیرد.
همه ی ما می نویسیم و به آنچه كه می نویسیم می رسیم!
اگر مثبت باشد ما را به آن می رساند و اگر منفی باشد به منفی می رساند.
منفی ها و مثبت ها زودتر از خود انسان به آن جا می روند و خود
انسان را هم به آنجا می برند!
به طور مثال می نویسد:
كار ما از مدد هیچ كس آسان نشود…
چرخ وامانده در این مشكل لا ینحل ما!
و در هرجا که فرصت پیدا می کند این شعر را می نویسد، در دفترش، در كتاب و یا حتی تابلو می كند و در خانه می آویزد.
در نتیجه می برندش به همان جا كه خواسته است.
كسانی كه عادت به نوشتن یادگاری دارند بدانند كه عمرشان كوتاه می شود!
مرتب در انتظارند كه دیگران یادشان كنند.
با این كار از ملائكه درخواست كرده است كه تو را به خدا كاری كنید كه زود تر از ما یاد كنند.
چه موقع یادش می كنند؟!
وقتی كه بمیرد!
این ها دعاست، این دعای عملی است.!؟
در زمان جنگ یک رزمنده ای بود که به پسرش مدام می گفت :
پدر سوخته!
هم زمانی كه از او ناراحت می شد و هم زمانی كه می خواست تشویقش كند.
به جبهه رفت و شهید شد، وقتی جنازه اش را آوردند در داخل تانك سوخته بود.
در جلوه ی گفتار این كلمه دعاست.
اگر نوشته ها بوی منفی گرایی می دهد باید آن ها را مثبت كرد.
در جایی فرصت شد و خواستید چیزی بنویسید سعی کنید که مثبت بنویسید.
بعضی ها می خواهند دلسوزی كنند و یكی یكی كارهای دیگران را به صورت انتقاد می نویسند، همین مسئله كم كم به صورت دعا در زندگی خودش اثر می گذارد.
این از درونش آمده است و بعد روی كاغذ جلوه كرده است، اول سراغ خودش می آید و بعد سراغ او می رود.
فردی به نزد یكی از اولیای خدا رفت و گفت: من آن قدر گرفتار شدم كه اگر نزد دریا بروم دریا خشك می شود!
آن عالم هرچه از مثبت ها و منفی ها صحبت می كند كلمه ای منفی در زندگی او پیدا نمی كند، به او می گوید:
برو در خانه ات نگاه كن و ببین روزنامه ای پیدا می شود كه منفی باشد.
آن شخص فقط یك تكه روزنامه از زیر فرش پیدا می كند كه به خاطر خرابی موزاییك آن را زیر فرش گذاشته بودند!
این روزنامه یك مقاله ای بود از آقای x و این مقاله به مخالفت نظام اسلامی و دین و مذهب شیعی پرداخته بود و در زندگی او تأثیر گذاشته بود و زندگی اش در هم پیچیده بود!
با بیرون انداختن آن، گره ی زندگی اش باز شد!
هرچه كتاب ها ی منفی دارید بریزید دور،
نوشته های منفی را از زندگیتان بیرون بریزید.
بعضی از نویسنده ها آن قدر پلید هستند كه اگر نقطه ای را روی كاغذی بگذارند، آن را به هرجا که بفرستند پلیدی را به آنجا می برد.
كتاب فروشی ها باید مواظب باشند كه چه كتاب هایی می فروشند،
چاپ خانه ها باید مواظب باشند كه چه كتاب هایی چاپ می كنند.
خوب حالا اینها را قبول کردیم و [عده ای شاید با اکراه] فهمیدیم!
جناب آقای دکترحسين مهدیخانلو بفرمایید بعد ازاین چه کنیم مشکلات وبیماریها و… حل شوند ودیگر تکرارهم نشوند؟!
❎ما از كارهایی كه كردیم و نمی دانستیم چگونه نجات پیدا كنیم؟!
ان شاءالله خداوند ما را از شر دعا هایی كه كردیم و نمی دانستیم مصون و محفوظ بفرماید.
به ما بینایی، هوشیاری، در برابر دعاهایی كه می كنیم عنایت بفرماید.
☑مهم ترین مسئله این است كه انسان دعا را نمی شناسد!
اگر بشناسد و بداند كه چه چیزهایی دعاست مسائل او حل می شود،
چون نمی داند كه دعا كدام است گرفتار می شود.
آنچه انسان در درون خود می پروراند جلوه هایی دارد آن جلوه ها اگر شناسایی شود انسان می تواند راه را پیدا كند و دعاهای خودش را درست انجام بدهد.
جلوه های درونی انسان گاهی توسط گفتار، گاهی توسط نوشتار، گاهی به وسیله رفتار، گاهی به وسیله انتخاب، گاهی به وسیله محبت و گاهی به وسیله تنفر ظهور می كند!
پس بسیار بسیار ازاین پس دقت بفرمایید!
اندیشه – گفتار – رفتار و کردارتان را اصلاح و با پرورش قوای مرتبط به پیش بروید…
در ادامه می خواهم در مورد رفتار صحبت کنیم.
انشاءالله خداوند توفیق عمل به آنچه که می آموزیم به همه ی ما مرحمت بفرماید.
جلوه ی رفتار?
در انسان جلوه ای است كه می تواند پرورش یافته های درونی انسان را نشان بدهد و اصولا انسان در جلوه ی رفتار شناخته می شود كه چطور انسانی است و شناخته می شود كه چگونه زندگانی ای دارد.
جلوه ی رفتار از جلوه های عجیبی است كه خیلی از نكات مهم زندگی انسان از جمله:
موفقیت ها و شكست ها وابسته به این جلوه است.
رفتار انسان چطور باید باشد؟!
بعضی ها در رفتارشان اهل مصامحه هستند؛
یعنی برای انجام یک کار آن قدر این دست و آن دست می کنند که موقعیت را هم از دست می دهند!
در جلوه ی رفتار انسان با رفتار خودش دعا می كند،
در جلوه ی رفتار انسان می تواند موفقیت ها را حاصل کند.
به طور مثال كسی كه رفتارش با خانواده اش رفتار خوب و مناسبی است همكاری هایی كه با اهل خانه و با فامیل و وابستگان و خویشاوندان خودش دارد مساعد است، رفتار او تبدیل به دعا می شود، دعای مستجاب!
در نتیجه دیگران هم با او همكاری می كنند.
انسانی كه در رفتار خودش به همشهری ها و هم محلی های خودش توجه دارد، طبیعتا این انسان مورد توجه بسیاری از افراد دیگر قرار می گیرد و همین مورد توجه قرار گرفتنش موجب رفع بسیاری از مشكلات و گرفتاری ها از صحنه ی زندگی اش می شود،
رفتار انسان دعاست!
كسی كه در رفتارش به فقیران و مستضعفان رسیدگی می كند و به زیردستان و همکاران خود احترام می گذارد این رفتارها به مرور به صورت دعا، جلوه های درونی او می شود، این جلوه ها آشكار می شود و آشكار شدنشان باعث استجابت آن دعاهای عملی اي می شود كه در وجود او هست.
به طور مثال اگر در رفتارش منظم است و نظم دارد، این رفتار منظم برای او دعاست؛ یعنی زندگی او به نظم كشیده می شود و ترتیب پیدا می كند،
در صورتی كه خودش انسان منظم و مرتبی باشد.
اما اگر انسان در هم ریخته ای باشد، زندگی اش مطابق رفتار وجودش می شود؛ یعنی اینگونه رفتار با خودش باعث دعا می شود كه زندگی او به همان شكلی كه با خودش رفتار می كند درآید،
این می شود دعای عملی انسان در رفتار!
بعضی ها كارهای بسیار كوچكی را باعظمت تلقی می كنند!
كارهای بسیار با عظمت را كوچك می دانند و از كنار آن ها به راحتی می گذرند،
این رفتار در زندگی آن ها تأثیر دارد و به همان صورت مستجاب می شود!
مثل اینكه برای یك كار كوچك وقت زیادی بگذارد، آن قدر كه هم خودش و هم دیگران را اذیت می كند.
با این رفتارها، زندگی پیچ در پیچ می شود و همه چیز در هم می ریزد!
این افراد كم كم به ناراحتی های عصبی سنگینی دچار می شوند و مشكلات زیادی را برای خود و اطرافیان خود فراهم می كنند.
به طور مثال:
شخص می خواهد یك بشقاب را بشوید، آن قدر آب و زمان صرف می كند! كه برای شستن یك كامیون ظرف هم آن قدر آب و زمان مصرف نمی شود و باعث به زحمت افتادن خود و دیگران می شود!
این افراد كم كم راجع به زندگی شان در هم ریختگی هایی پیدا می كنند و گرفتار وسواس های شدید می شوند.
⛔راستی میدانید وسواس از كجا شروع می شود؟
اول از اینكه انسان نسبت به شستن دست و پای خودش حساس باشد و آن ها را زیاد بشوید!
مثلا اگر قرار است كه با سه بارشستن پاك شود، به این سه بار اكتفا نكند و پنج بار بشوید، كم كم شك می كند كه آیا این پنج بار كه آب كشیده است درست بوده یا نه.
مدام شكش تقویت می شود به اندازه ای كه زمان بسیار زیادی وقت برای شستن دست و پایش صرف می كند.
عمل انسان دعاست!
همین طور كه این انسان خودش را برای شستن گرفتار می كند، زندگی او برای پاك شدن، تطهیر شدن و درست شدن زمان زیادی می برد؛
یعنی خود این کار، خود به خود در زندگانی طوری اثر می گذارد كه اصلا قابل درست شدن نیست!
از هر جهتی می خواهد زندگیش را درست كند می بیند كه درست نمی شود.
چرا؟
چون این انسان در جلوه ی رفتار وضعی داشته است كه آن رفتار تبدیل به دعا شده است و آن دعا در زندگی او اثر گذاشته است.
خیلی از قسمت های زندگی او را ناكام گذاشته و به بسیاری از اهدافی كه داشته نرسیده است و یا ممكن است از هدف خودش بازگشته باشد؟
به چه خاطر؟
به خاطر پیچیدگی هایی كه این انسان در رفتار خودش داشته است.
مسامحه ی رفتاری!
امروز و فردا كردن!
طول عمل داشتن!
كار امروز به فردا انداختن
و بسیاری از مسائلی كه در رفتار انسان پیداست همه مواردی است كه تبدیل به دعا می شود و این دعای مستجاب خود انسان است كه در زندگی او پیچیده و این همه گرفتاری و بیچارگی را برای او فراهم كرده است!
گاهی ممكن است بعضی انسان ها، سرمایه ی خوبی هم داشته باشند ولی از این سرمایه شان به خاطر مسامحه ای که می كنند هیچ گونه استفاده و بهره ای نگیرند.
چرا؟
چون هر وقت می خواهند كاری را انجام بدهند، هزاران فكر سراغشان می آید،
هر كاری را که می خواهد انجام بدهد افكار مختلف سراغ او می آید و او را از انجام كار باز می دارد و سست می کند،
وقتی كه سست شد دیگر كار را انجام نمی دهد.
چنین انسانی در جلوه ی رفتار مشكل دارد
اگر كسی در رفتارش مسئله ای داشته باشد، باید او را راهنمایی كرد كه رفتارش را عوض كند،
بسیاری از نارسایی های زندگی ما به خاطر رفتار نامطابقی است كه داریم،
بعضی از بیماری های ما به خاطر رفتارمان است .
مثلا انسان درست نایستد، رفتارش با ایستادن را درست انجام ندهد و با بدن خودش رفتار درستی در ایستادن نداشته باشد،
این انسان اگر كمردرد بگیرد یا پادرد بگیرد تقصیر خودش است،
اگر انسان رفتار خود را در راه رفتن درست نكند ممكن است باعث ضربه خوردن جسم خودش شود.
آنچه انسان در درون می پروراند در رفتار او جلوه می كند،
جلوه های درونی او در زندگی او اثر می گذارد.
?جلوه ی انتخاب?
انسان در جلوه ی انتخاب دعاهای عملی مستجابی دارد.
⚪انتخاب چیست؟
هر انسانی در زندگانی خود چیز هایی را انتخاب می كند و آن ها را می پذیرد؛
یعنی به شكلی محبت خود را به انتخابش نشان می دهد.
بعضی چیزها را دوست دارد و بعضی چیزها را دوست ندارد.
انتخاب رنگ یكی از دعاهای مستجاب انسان است،
انتخاب رنگ لباس، رنگ فرش، رنگ نقاشی ساختمان، رنگ ماشین و از این قبیل.
انتخاب رنگ در زندگی انسان اثر دارد و دعاست!
حتی انتخاب تابلوهایی كه آن ها را در منزل نصب می کنید دعاست،!
اگر انسانی اشیاء خیلی قدیمی را دوست داشته باشد؛ یعنی سعی می كند كه عتیقه ها را در منزلش جمع آوری كند.
همین انتخاب ها در زندگی او اثر می گذارد.
برای نمونه فردی می گفت:
از وقتی كه ازدواج كرده است اوضاع زندگیش به هم ریخته و همه چیز در زندگی او خشك و یخ زده شده است، 4 سال است كه ازدواج كرده است و مشكلاتش روز به روز فراوان تر می شود.
به منزل او رفتیم، از اول كه وارد شدیم در راهرویی كه هنوز به پذیرایی نرسیده بود تابلویی روی دیوار نصب شده بود که پاییز را نشان می داد، درختانی را نشان می داد كه به ردیف ایستاده بودند و جوی آبی كه از كنار آن ها می گذشت اما برگ های درختان ریخته بود، بعضی از برگ ها خودشان را به زور به شاخه نگه داشته بودند، روی جوی آب را برگ های زرد درختان گرفته بود و خورشید هم در حال غروب كردن بود.
وقتی وارد منزل شدیم در داخل پذیرایی دیدیم كه تابلویی با همان خصوصيات وجود دارد، تنها فرقش این بود كه زمستان بود، آب به سختی از زیر یخ ها عبور می كرد، پرنده ای در آن سرما به دنبال آذوقه بود و همه جای زمین را برف فرا گرفته بود.
اولین كاری كه كردیم این بود كه گفتیم:
وقتی شما این ها را نصب كردید، چه توقعی دارید كه خداوند زندگیتان را سبز و خرم كند!
گفت: مگر چه عیبی دارد؟!
از او پرسیدم که این ها انتخاب كیست؟
گفت: انتخاب همسرم است،
این منظره را دوست دارد از اولی كه ازدواج كردیم این ها را نصب كرده است!.
گفتم: تا وقتی انتخاب همسر شما این باشد كه برف و زمستان و یخ بندان و نبود آذوقه و گرسنگی و بیچارگی و از این قبیل قشنگ باشد، مطمئنا آن زندگی هم پر از بیچارگی و یخ زدگی است!
هركسی هم که بخواهد به آن ها كمك كند یخ می زند و اگر بخواهد كاری برای آن ها انجام بدهد كارها پشت سر هم خراب می شود.
چرا؟
چون علاقه ی خودش را به برف و سرما و یخبندان نشان داده است،
نصب این تابلو به منزله گرفتن دو دست در حالت قنوت است كه مرتب از خدا یخ زدگی و بیچارگی و بدبختی را تقاضا می كند،
این تابلو قنوت انسان است.
انتخاب این تابلو دعای عملی است!.
به آن ها گفتم: این تابلوها را بردارید، تابلوها را برداشتند و به فضل خداوند زندگی كم كم حالت شكوفایی پیدا كرد، كسانی وارد زندگی شان شدند كه توانستند كمك هایی بكنند.
این ها دعای عملی است.
فرد می گوید:
دوست دارم ریزش برف را ساعت ها از پشت پنجره تماشا كنم که چه طور دانه های غلطان و رقصان برف می آیند و به زمین می رسند.
وقتی چنین چیزی را دوست داشته باشد مسلما زندگی سرد می شود.
رنگ ها هم همینگونه هستند،
بعضی ها دوست دارند لباسشان رنگ سنگین داشته باشد،
انتخاب رنگ فرش، انتخاب رنگ خانه، انتخاب رنگ ماشین و… ما همین طور بدون توجه از کنار آن ها رد می شویم،
در حالی كه اثر عمیقی دارند.
انتخاب انسان دعای عملی خود انسان است.
▶فردی از دوستان بسیار از تنهایی رنج می برد و می گفت:
من از وقتی كه ازدواج كردم تنها شدم، قبلا برادرم و خواهرم با من همكاری می كردند، همین طور پدر و مادرم، ولی از وقتی ازدواج كردم كم كم متوجه شدم كه من تنها ی تنها مانده ام.
سی سال است كه ازدواج كرده ام ولی هیچ یك از فرزندانم با من همكاری ندارند، همسرم مرتب علیه من تلاش می كند، پدر خانمی دارم كه وضعش خیلی عالی است، اما یك چك مختصر از من را به اجرا گذاشته است!
به منزل این آقا رفتیم و در آنجا تابلویی از تصویر یک شیر درنده كه غرش كنان دست هایش را روی سنگ گذاشته و ایستاده بود را مشاهده کردیم.
فقط یك شیر!
خیلی زیبا اما تنها روی یك سنگ ایستاده و می غرد.
گفتم: اگر تنهایی شما علتش این دعای عملی باشد باور می كنید؟!
این تابلو چند سال است كه این جاست؟
گفت: همسرم همان روزهای اول ازدواج این تابلو را با دست خودش كشید و برای یادگاری آن را نگه داشته است.
با این كار خانم، مرد خانه تنها می ماند، در حالی كه اطرافش خیلی ها هستند،
با همه ی این ها در اوج تنهایی می غرد!
دعای عملی،30 سال تنهایی به خاطر یک تابلو.
▶فردی می گفت: اوضاع زندگی خیلی خراب است، نمی دانم چرا؟!
به منزل او رفتیم و در آنجا تابلویی را مشاهده کردیم که استخوان های پوسیده و در هم ریخته ی شتری كه از شدت عطش و گرسنگی در بیابان های بی آب و علف مرده و روی زمین افتاده بود را نشان می داد.
پرسیدم: این چیست كه در خانه ات نصب كرده ای؟
گفت: در كتاب تاریخ تمدن اسلام و غرب گستاو لابون فرانسه این تصویر را دیدم و خوشم آمد،
دادم نقاشی كردند و در خانه ام نصب كردم!
تا وقتی كه تو از مرگ و نیستی و بیچارگی خوشت بیاید همان را جذب خواهی کرد.
آنچه را كه دوست دارد و انتخاب می كند می شود دعای عملی در زندگی.
خیلی از چیزها به نفع ما نیست و ما آن ها را دوست داریم!
خیلی از رنگ ها را كه به نفع ما نیست دوست داریم!
آیا می شود تغییرش داد؟
بله!
سوره ي مباركه رعد(11):
(( اِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقُومٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِاَنفُسِهِم )):
خدا سرنوشت هیچ كس را تغییر نمی دهد مگر اینكه او خودش را عوض كند، خودش را تغییر بدهد!
اگر انسان خودش را تغییر دهد خداوند سرنوشت او را تغییر می دهد،
چگونه انسان خودش را تغییر دهد؟!
انسان می تواند با عوض كردن انتخاب هایش در زندگی، خودش را تغییر دهد.
می تواند خودش را عوض كند،
اگر انسان خودش را عوض كند خدا زندگی او را عوض می كند.
از این به بعد به جای دوست داشتن رنگ سیاه، كه امروز تب رنگ های تیره همه جا را گرفته است، رنگ های روشن را دوست داشته باشد.
در روایت های ما بسیار سفارش شده است که رنگ لباسمان را روشن انتخاب کنیم و در بسیاری از موارد تأکید بر رنگ سفید شده است.
سعی کنید رنگ پرده ای كه در منزل نصب می كنید رنگ روشن و زیبا باشد،
رنگ های روشنی كه می تواند زندگی ساز باشد.
انتخاب رنگ های تیره و سخت، زندگی را تیره و تار می کند.
حتی انتخاب رنگ ظرف هم در زندگی تأثیر دارد،
انتخاب رنگ وسایل ساده هم در زندگی اثر دارد،
حتی رنگ دسته ی كارد و چاقویتان را زیبا و روشن انتخاب كنید.
این ها جلوه های درونی انسان است كه از این طریق تبدیل به دعای عملی می شوند!
انسان همان را جذب می كند كه در درون خودش می پروراند!
(پرورش یافته های درونی انسان با انتخاب هایش تجلی می كنند و همان ها را جذب می كند و همان ها در زندگی او جاری می شوند).
ما بعضی فیلم ها را انتخاب می كنیم و دوست می داریم، دوست داشتن بعضی از فیلم ها زندگی انسان را عوض می كند!
تغییراتی در زندگی می دهد كه اصلا پیش بینی نشده است.
به طور مثال فردی اصلا به فكر مال حرام و مال مردم خوردن نیست و هیچ كس از اهل خانواده ی او هم اینگونه نیستند، ولی هر چند وقت یك بار شیشه ی ماشینش را می شكنند و چیزی از ماشینش می دزدند و هرچه فکر می کند علت آن را پیدا نمی کند.
خوب كه دقت می كند، می بیند بعضی از بچه ها در این خانواده علاقه ی زیادی به فیلم های پلیسی دارند و فیلم های خارجی را كه در آن مسائل این طوری هست را می بینند.
انسان یك فیلم را می بیند و می گوید:
این فیلم كه در من اثری ندارد كه دزدی یاد بگیرم،
درست است در ما اثری ندارد اما در زندگی ما اثر می گذارد.
انتخاب فیلم برای دیدن!
انتخاب رنگ برای آنچه كه رنگ پذیر است!
انتخاب موسیقی برای گوش دادن!
انتخاب بعضی از مدل ها!
انتخاب مدل برای موی سر و لباس!
تمامی این ها در متن زندگی انسان نقش دارند،
(دوست داشتن و انتخاب کردن).
هر کس خودش را عوض كند خدا زندگی اش را عوض می كند.
جالب است بدانید كه انتخاب بعضی از غذاها و علاقه نشان دادن به آن ها زندگی انسان را عوض می كند،
در واقع خراب نمی كند بلکه به نوع خودش در می آورد؛
یعنی زندگی را به شكل خودش در می آورد،
به تجربه ثابت شده است.
این مطلب را عرض کنم بدانید كه اگر از غذایی انتقاد می كنیم معنايش این نیست كه مطلقا آن غذا را نباید بخورید!
در واقع نباید بیش از حد به آن ها علاقه نشان بدهید!
استاد عزیزم می گفت پس از سفری دور و دراز اطرافیان مرا به همراه خانواده مدام به خانه هایشان دعوت می کردند!
برای اینكه آن ها كمتر به خرج بیفتند به آن ها می گفتم:
كه من ماكارونی را آن هم با سویا از همه ی غذاها بیشتر دوست دارم!
بعد از مدتی زندگی ام دچار پیچشهای عجیبی شد و واقعا اوضاع داشت از کنترل خارج می شد و مدام مثل ماكارونی پیچ می خورد و ما هم نمی دانستیم كه چرا این طوری می شود؟!
مدام هم می گفتیم كه اگر ماكارونی می دهید ما دعوتتان را قبول می كنیم و همین طور پیچ های زندگی ادامه داشت.
این گفتن و این عمل كردن و فكر دیگران باعث شد كه پیچیدگی هایی در زندگی بیفتد كه خودمان هم نمی توانیم از آن نجات پیدا كنیم و آن قدر این مسئله شدت گرفت كه نهادینه شده بود و تنها راه نجات، رفتن از آن منطقه بود!
از آن به بعد فقط ماکارونی را به عنوان یک غذایی که نعمت خداست مصرف می کردیم.
از ماکارونی بدمان نمی آمد و بیش از اندازه هم به آن علاقه نشان نمی دادیم
این شد كه كم كم نظام زندگی به حالت اول برگشت.
حتی به شوخی هم نگویید كه من ماكارونی را دوست دارم،
چون كلام تو را می گیرند و بررسی می كنند مثبت است یا منفی و شوخی هم ندارند، هر جا خواستی همان جا پیاده ات می كنند!
وقتی می گویید من این غذا را دوست دارم ملائكه شما را به سمت آن غذا می برند، زندگی تان را آن شكلی می كنند، این ها زندگی سازند.
انسان باید معتدل باشد، اگر به ترشیجات و شیرینی جات علاقه ی وافر نشان بدهید به نحوی در زندگی تان اثر می گذارد!
افكار انسان باید درست باشد!
هر چیزی باید در جای خودش باشد!
تنفر و علاقه باید در جای خودش باشد!
بعضی ها انتخاب هایشان محور و معیار دارد.
مثلا خرید كه می روند محور انتخاب هایشان را خساست قرار می دهند!
مدام
فكر می كنند به اينكه طوری خرج كنند كه كمترین پول خرج شود،
این نوع انتخاب كردن باعث می شود كه همه نسبت به او این خصلت را داشته باشند و در زندگی اش تجلی پیدا می کنند.!
هر طوری كه انتخاب كند دیگران هم با او همین طور برخورد می كنند.
انسان با این رفتارش دیگران را وادار می كند كه طوری با او رفتار كنند كه او با خود برخورد می كند.
اگر طرف مقابل، انسان خوبی هم باشد ولی با او ناخواسته و خود به خود رفتاری می كند كه مثل خودش و مثل رفتارش باشد.
سوره ي مباركه فجر(14):
((اِنَّ رَبَّكَ لَبِا لمِرصَادِ)):
آگاه باش ای انسان به درستی كه پروردگار تو در كمین است.
هر طور كه ما با دیگران رفتار كنیم، خداوند مردم را وادار می كند كه همان طور با ما برخورد كنند.
در جلوه ی رفتار انسان چه رفتاری باید با دیگران داشته باشد؟
در جلوه ی گفتار انسان چه گفتاری باید با مردم داشته باشد؟
در جلوه ی نوشتار و در جلوه ی انتخاب چه برخوردی باید با مردم داشته باشد؟
این ها همه زندگی ساز است!
اگر انسان بخواهد زندگی ای داشته باشد كه با توكل به خدا پیش برود، باید بداند كه خدا در زندگی هست،
باید بداند كه خداوند چرت نمی زند،
خدا نمی خوابد،
آيه الكرسي:
((لاتَأخُذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ)):
خداوند نه می خوابد و نه چرت می زند.
خدا خسته نمی شود،
خدا فراموش نمی كند،
خدا از نگاه كردن و دیدن خسته نمی شود،
خدا از كار كردن و فعالیت خسته نمی شود،
دائما كار می كند و كار خدا هم همین هاست كه دارد انجام می دهد،
مرتبا خلق می كند.
انسانی كه خدا را مثل خودش بداند كه چرت می زند، خسته می شود، این انسان نمی تواند خداشناس واقعی باشد،
این انسان نمی تواند خدا را آن طور كه هست بشناسد،
این فرد در زندگی دچار دردسرهای زیادی می شود، به خاطر اینكه این اعتقاد داشتن نسبت به خدا اعتقاد درستی نیست.
((اِنَّ رَبَّكَ لَبِالمِرصَادِ))
خدا مرتب در كمین است.
هرطور كه تو رفتار كنی برابر رفتار تو را پاسخ می دهد.
یكی از اسامی خدا حسیب است؛
یعنی دقیقا حساب می كند و فورا نتیجه را می دهد،
هر طوری تو رفتار كنی همان طور خدا دقیق حساب می كند و جوابت را می دهد،
اصلا خداوند دیركرد ندارد،
امكان ندارد كه دیر كند و دیر پاسخت را بدهد!
همیشه سر موقع حاضر است،
هرچه را بخواهی دقیق حاضر می كند!
پس در انتخاب ها دقت كنید.
هیچ وقت انسان به هیچ وجه نمی تواند خدا را محكوم كند،
خدا از همه طلب كار است و هیچ كس از خداوند طلب كار نیست،
پس خودت را عوض كن تا زندگیت عوض شود!
بیایید انقلاب درونی كنیم.
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلك را سقف بشكافیم و طرحی نو در اندازیم
اگر غم لشكر انگیزد كه خون عاشقان ریزد
من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم❎