یک راه بسیار موثر در جلب توجه مشتریان احتمالی و درگیر کردن فکر آنان با محصول و یا خدمات شما تصویر سازی ذهنی و القای یک تصویر جذاب به مخاطبان می باشد.
هیچ چیز نمیتواند کسالتبارتر و غمگینتر از خواندن یه مشت اعداد و ارقام و شنیدن فهرستوار ویژگی یک محصول باشد . یک بازاریاب حرفهای همیشه سعی بر این دارد که تمام ویژگی ها و آمار و ارقام محصول خود را در لفافه یک داستان بیان کند تا اینکه خیلی رک و بی آلایش سریع به دادن قیمت و اعدادهایی باشد که همیشه مشتری از اعداد و ارقام فرار میکند .
بعضی از مشتریان هستند که اصلاً حوصله عدد و ارقام را ندارند و فقط منتظر حساب و کتاب هستند برای پرداخت .
بعضی دیگر هستند که قیمت براشون در اول خیلی مهم است ، واینجاست که یک فروشنده واقعی باید بتواند به این مشتری محصول خود را بفروشد، هیچ چیز مثل یک فروش جذاب نمیتواند باشد .
هنر این است که مشتری احتمالی را به مشتری دائمی خود تبدیل کنی ، نه اینکه فقط نقش یک ماشین قیمت را در یک فروشگاه داشته باشید همان کاری که بعضی از دستگاه ها برای بارکد اجناس انجام میدهند.
داستان ها به طرز شگفت انگیز میتواند در ذهن و قلب یک خریدار رسوخ کند .
داستان میتواند آستانه تحمل یک خریدار بیصبر و تحمل را به طرز عجیبی بالا ببرد تا جایی که میگویند در 30 ثانیه اول شما میتوانید نظر خریدار را جذب کنید در غیر این صورت خریدار از مغازه شما بیرون خواهد رفت .
در نتیجه اگر بتوانیم با داستان گویی نظر مشتری را جلب کنیم در واقع توانسته ایم آستانه صبر و تحمل را تا 30 دقیقه بالا ببریم تا جایی که مشتری در همان حین در حال تصویرسازی از محصولات فروشگاه میباشد . و این لذت بخش ترین بخش فروش است .
شاید بتوان استیو جابز را بارزترین قصهگویی تاریخ کسب و کار دانست طوری که چنان در رونمایی آی پد به طوری شگفت انگیزی داستانسرایی کرد و تصویری زیبا را در ذهن شنوندگانش ایجاد کرد که توانست همه را به وجد بیاورد .
برای محصولات اینترنتی خود داستان سرایی کنید طوری که شما را از دیگر فروشندگان متمایز کند و چهره به یاد ماندنیای در ذهن مشتری ایجاد کنید . یک فروشنده حرفه ای باید بتواند با یک تاکتیکهای خاصی ذهن خریدار را در راستای محصولاتش قلقلک دهد و حس خیال پردازی مشتری را به جوشش درآورد.
فقط قیمت ندهید!
فقط اعداد و ارقام نیاورید! فقط از آمار و ارقام صحبت نكنید! فقط نگویید آنجا هستید، این ارتباطی خشك و بی روح است،به كارتان روح و هیجان بدهید ،به مخاطبینتان بگویید، واقعاً این را بگویید كه اینجائید برای اینكه به آنها كمك كنید.
با دلایلی مثبت و قوی به آنها این را نشان دهید. نشان دهید كه چرا كالا و خدمات شما میتواند به آنها كمك كند، كمك كند تا مشكلاتشان واقعاً برطرف شود برای این كار باید حقیقتاً هم به كارتان علاقمند باشید و باید حقیقتاً به كالا یا خدماتتان اطمینان داشته باشید.
آیا به كارتان علاقه دارید؟ آیا به كالا و خدماتی كه ارائه میدهید آنقدر ایمان و اطمینان دارید؟ اگر پاسختان مثبت است، پس میتوانید خیلی راحت این احساس اطمینان قلبی خودتان را به مشتریانتان انتقال دهید.
اجازه بدهید همینجا یك مثال خیلی روشن و واضح برایتان بیاورم:
ببینید من چطور با شور و هیجان دارم این مقالات و مطالب را مینویسم من به كارم علاقه دارم و به این خدمات مشاورهای كه ارائه میدهم اطمینان دارم و آنها را باور دارم، با این نوشتهها آیا توانستهام این احساس را به شما منتقل كنم؟
👈پس این اعتماد در مشتری یا مخاطب احتمالی ما ایجاد میشود اگر اول در خود ما این احساس ایجاد شده باشد یقیناً به مخاطب هم منتقل شده است .
این را بدانید که شما هرگز شانسی دومی برای ایجاد اثر گذاری، نخواهید داشت، پس فرصت را در فروشندگی باید به قیمت طلا فروخت ، چرا که تا 30 ثانیه اول باید رأی مشتری را برای محصول خود عوض کنید .
باید طوری عمل کرد که تمام آنچه که مشتری در اولین بار از محصول شما برای ذهن خودش میسازد بسیار جذاب و ماندگار باشد . در غیر این صورت اگر این تصویر ناقص و یا اشتباه باشد، به شدت در اولین نقدهایی که از آن محصول در جراید و رسانه ها منتشر می شود، تاثیر منفی خواهد داشت و تغییر و اصلاح آن تصویر نادرست، بسیار دشوار، زمانبر و هزینه بر خواهد بود.
WWW.MOHIE.IR